• تاریخ انتشار : 1395/01/11 - 01:10
  • بازدید : 1189
  • تعداد بازدید : 63
  • زمان مطالعه : 1 ساعت و 11 دقیقه
بِسم الله الرحمن الرحيم؛ إنّا أعطينَاک الکَوثَر ...

ولادت حضرت فاطمة الزهراء (س) خجسته باد

روابط عمومی مرکز به نمايندگی از هيئت رئيسه، فرارسيدن خجسته زادروز بانوی دوعالم، حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، ولادت حضرت امام خمينی (ره) و روز زن و مادر را تبريک و تهنيت عرض می نمايد.

روابط عمومی مرکز به نمايندگی از هيئت رئيسه، فرارسيدن خجسته زادروز بانوی دوعالم، حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، ولادت حضرت امام خمينی (ره) و روز زن و روز مادر را تبريک و تهنيت عرض می نمايد.

ویژه نامه ولادت حضرت ام ابیها (س):

(منبع: سایت شهید والا مقام آوینی)

 

گوشه‏اى از زندگانى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)

- در بيستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، از صلب پيامبر اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- و از رحم پاك و مطهر خديجه، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى كه همتاى على (ع)، سرمنشأ و ريشه سلسله امامت و ولايت، و الگوى تمامى مؤمنين و موحدين است .


در يكى از ملاقاتها كه بين پيامبر و جبرئيل صورت گرفت، امين وحى الهى عرض كرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مى‏رساند و امر مى‏نمايد كه چهل روز از خديجه دورى كنى! آن حضرت 40 روز به خانه خديجه نرفت .
روزها را روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در اين مدت، در خانه فاطمه بنت اسد به سر مى‏برد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر مى‏فرمودند در خانه را باز كنند تا هر كه مى‏خواهد داخل شود و از غذاى حضرت تناول كند .

پس از گذشتن مدت مقرر، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند على اعلى سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: براى تحفه و كرامت من آماده باش! آنگاه ميكائيل طبقى از ميوه‏هاى بهشتى را فرود آورد .
در آن شب، پيامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زيرا خوردن اين غذا بر غير نبى خاتم (ص) روا نبود .
آنگاه پيامبر از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترين زنان جهان منعقد شد .
چون زمان ولادت فرا رسيد و خديجه درد زاييدن را احساس كرد، از زنان قريش و بنى هاشم، كسانى را طلبيد تا به كمك او بيايند .
اما آنان كه مى‏ديدند ثروتمندترين زن مكه، بلكه حجاز، به ازدواج فقيرترين مرد، آن هم مردى كه سنتها را در هم مى‏شكند درآمده است، از او دورى كردند و پيغام دادند: تو به سخنان ما توجهى نكردى و همسر يتيم ابوطالب شدى كه هيچ ثروتى ندارد؛ ما را با تو كارى نيست! خديجه غمگين و افسرده شد! اما طولى نكشيد كه چهار زن داخل خانه شدند .
خديجه ترسيد، ولى يكى از آن زنان او را به آرامش دعوت كرد و گفت: نترس كه ما فرستادگان خداوند هستيم و براى كمك به تو آمده‏ايم .
من، ساره همسر ابراهيم هستم .
اين، آسيه دختر مزاحم و رفيق تو در بهشت است .
اين يكى مريم، دختر عمران و آن ديگرى كلثوم، دختر موسى بن عمران است .
آنگاه يكى سمت راست، ديگرى سمت چپ، سومى مقابل خديجه و چهارمى بالاى سر ايشان نشست و با كمك آنان، نوزاد متولد شد .
يكى از آنان نوزاد را با آب بهشتى شست و در جامه‏اى پيچيد و او را به سخن درآورد .
نوزاد به اذن خداوند به سخن درآمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أن أبى رسول الله سيّد الأنبياء و أن بعلى سيّد الأوصياء و ولدى سادة الأسباط: گواهى مى‏دهم كه هيچ معبودى غير از خداوند نيست و پدرم، رسول خدا و سرور پيامبران است و شوهرم سرور اوصيا و جانشينان پيامبران و فرزندانم سرور فرزندان هستند .

از امام صادق- عليه السلام- روايت شده است كه فاطمه زهرا (س) نزد حق تعالى نه نام دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه، و زهرا .
آن حضرت در خانه نبوت و رسالت رشد و نمو كرد، از شير طهارت نوشيد و دست و بازوى پدر بزرگوار خود گرديد تا جايى كه به واسطه شدت غمخوارى او براى پدر، به ايشان لقب ام ابيها دادند، يعنى مادر پدرش .
پيامبر اكرم- صلى الله عليه وآله- هم با گفتار و هم با عمل مراتب فضل و كمال دختر خود را به مردم نشان مى‏دادند .
هرگاه از سفرى برمى‏گشتند، ابتدا به منزل فاطمه زهرا- عليهما السلام- وارد مى‏شدند و مدتى مى‏نشستند، سپس به منزل خود مراجعت مى‏نمودند .
رواياتى كه در فضل آن حضرت نقل شده است، (چه در كتب اهل سنت و چه كتب اماميه) بسيار زياد است، از جمله اينكه فرمودند: فاطمة بضعة منى؛ يؤذينى ما آذاها و يريبنى ما أرابها: فاطمه پاره تن من است؛ هر كه سبب آزار او شود، مرا آزرده و هر كه به او بدى رساند، به من بدى رسانده است .

و فرمودند: يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك: فاطمه جان! خداوند به خاطر خشم تو، خشمگين مى‏شود و به خاطر خشنودى تو، خشنود مى‏گردد .
همچنين در فضيلت آن حضرت، آياتى نيز نازل شده است كه مرحوم سيد عبدالحسين شرف‏الدين آن آيات را در كتاب خود، موسوم به الكلمة الغرّاء فى تفصيل الزهراء (ع) آورده است .
حضرت فاطمه زهرا (س) بنا به روايتى در اول ذى حجه سال دوم هجرى با امير مؤمنان، على (ع) ازدواج كردند .
گرچه افراد ديگرى نيز خواستار اين ازدواج بودند، ولى پيامبر (ص) در اين باره منتظر وحى الهى بودند و سرانجام به اذن پروردگار، دختر خود را به نكاح على (ع) درآوردند .
حاصل اين وصلت فرخنده، دو فرزند پسر يعنى امام حسن مجتبى و امام حسين- عليهما السلام- و دو دختر به نامهاى زينب- سلام الله عليها- و ام كلثوم است .
نسل ائمه نيز از امام حسين- عليه السلام- به وجود آمدند .
زندگانى خانوادگى حضرت، با كمال توافق و مهربانى توأم بود .
كار بيرون از منزل به عهده على (ع) و كار داخل منزل به عهده حضرت زهرا (س) بود .
پس از مدتى فضه را نيز به عنوان خدمتكار به جمع خود پذيرفتند و كارهاى خانه بين آن دو نفر تقسيم شد .
بنا به سفارش پيامبر (ص)، حضرت زهرا (س) هيچ‏گاه در خانه، از شوهر خود تقاضايى نكردند و همواره در سختيها و ناملايمات صبر و بردبارى پيشه مى‏كردند و هرگز از سختيهاى زندگى گله و شكايتى ابراز نداشتند .
به‏يقين مى‏توان گفت يكى از برجسته‏ترين صحنه‏هاى زندگى سياسى - اجتماعى آن حضرت، دفاع از حريم امامت و ولايت بود .
پس از رحلت پيامبر (ص) عده‏اى در محلى بنام سقيفه اجتماع كردند و ادعا كردند پيامبر رحلت كرد و براى پس از خود جانشينى باقى نگذاشت؛ لذا با ابوبكر بيعت كردند .
مهمترين مانع بر سر راه تحكيم امر بيعت، اين بود كه اين مسأله مورد موافقت اهل بيت- عليهم السلام- نبود؛ لذا به پيشنهاد عمر بن خطاب، قنفذ را (كه مردى خشن بود) به خانه على (ع) فرستادند تا از ايشان بيعت بگيرد؛ ولى آن حضرت خواسته آنان را اجابت نكرده، از منزل خارج نشدند .
عمر دستور داد تا قنفذ بدون اجازه داخل منزل شود؛ ولى اين بار فاطمه زهرا (س) مانع شدند .
سپس عمر خود به منزل آمد .
بين او و فاطمه زهرا (س) سخنانى رد و بدل شد .
به دستور وى، پشت در خانه هيزم جمع كردند و تهديد كرد كه اگر على (ع) خارج نشود، خانه را آتش خواهد زد .
پس از گفت و گوهايى كه صورت گرفت، در خانه را آتش زده، به زور وارد شدند و حضرت على (ع) را به مسجد بردند .
بنا به نقل مورخين، در اين واقعه چون در خانه را به زور باز كردند، حضرت زهرا- سلام الله عليهما- بين در و ديوار قرار گرفته، بسختى مجروح شدند و فرزندى كه در شكم داشتند سقط شد و قنفذ نيز ضربه‏اى سخت به بازوى حضرت وارد آورد .

غصب فدك


-- از ديگر صحنه‏هاى مربوط به زندگى آن حضرت، مسأله غصب فدك بود .
در اوايل سال هفتم هجرى، سپاه اسلام به طرف قلعه‏هاى خيبر كه در تصرف يهوديان بود حركت كردند و قلعه‏ها را فتح نمودند .
اهالى يكى از قلعه‏ها از در مصالحه برآمده و قريه فدك را كه شامل زمينهايى حاصلخيز بود به پيامبر بخشيدند و جنگ پس از 25 روز پايان يافت .
پس از آن، جبرئيل اين آيه را نازل كرد: و آت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السّبيل .
.
: به خويشاوندان او حقشان را بده همچنين به مسكين و در راه ماندگان (سوره اسراء، آيه 26( پيامبر از جبرئيل پرسيدند: ذا القربى كيست؟ پاسخ داد: ذا القربى فاطمه است و حق او فدك است .
لذا رسول اكرم (ص) فدك را به فاطمه (س) بخشيد .
از سال هفتم تا يازدهم هجرى اين اراضى تحت تسلط ايشان بود و درآمد سرشار آن، بين فقرا تقسيم مى‏شد .
پس از روى كار آمدن ابوبكر، حكومت با كمبود بودجه مواجه شد، زيرا عده‏اى از پرداخت زكات خوددارى مى‏كردند و از طرفى درآمد فراوان فدك كه به فقرا مى‏رسيد، مى‏توانست قلوب عامه را به سمت ديگرى سوق دهد .
لذا حكومت، فدك را به تصرف درآورد و به دستور ابوبكر، كارمندان منصوب از طرف حضرت زهرا (س) از آنجا اخراج شدند .
حضرت به اين عمل اعتراض كردند .
ابوبكر پاسخ داد: من از پيامبر شنيدم كه فرمود: نحن معاشر الأنبياء لا نورث: ما پيامبران براى كسى ميراث باقى نمى‏گذاريم .
اين، در حالى بود كه همگان مى‏دانستند كه فدك از طريق ارث به حضرت زهرا نرسيده بود؛ بلكه پيامبر (ص) آن را در زمان حيات خود به دختر خود بخشيده بودند .
پس از اين پاسخ، حضرت با دلى پرسوز و در ميان گروهى از زنان بنى هاشم به مسجد آمده، پشت پرده نشستند و بشدت گريستند .
پس از لختى درنگ خطبه‏اى مفصل ايراد كردند كه در كتب روايى آمده است .
در آن خطبه پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر (ص) و بيان ثمرات و حكمتهايى كه بر جعل احكام اسلام مترتب شده است، به بيان وقايع پس از رحلت پيامبر (ص) پرداخته، خطاب به ابوبكر فرمودند: اى پسر قحافه! آيا در كتاب خدا نوشته است كه تو از پدرت ارث ببرى، ولى من ارث نبرم؟ چه افتراى بزرگى! آيا عمدا عمل به كتاب خدا را ترك كرديد و آن را پشت سر انداختيد؟ مگر قرآن نمى‏گويد: و ورث سليمان داود: سليمان از داود ارث برد و آنجا كه داستان زكريا را نقل مى‏كند، مگر سخن زكريا را نقل نمى‏كند كه عرض كرد: هب لى من لدنك وليّا يرثنى و يرث من آل يعقوب: پروردگارا به من وليى از جانب خودت عطا كن كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد؟ و مگر نمى‏فرمايد: بعضى از خويشاوندان (در ارث بردن) نسبت به بعضى ديگر در كتاب خدا اولويت دارند؟ و مگر نمى‏فرمايد: خداوند شما را در مورد فرزندان سفارش مى‏كند كه هر پسرى، دو برابر دختر ارث مى‏برد؟ و مگر نمى‏فرمايد: اگر كسى مالى از خود به جاى گذاشت، لازم است كه براى پدر و مادر و خويشاوندانش به نيكى وصيت كند؛ اين حق لازمى است كه بر عهده پرهيزكاران است؟ شما خيال مى‏كنيد كه من از پدرم ارث نمى‏برم؟ آيا پدرم از اين آيات استثنا شده است و اين آيات تنها مخصوص شماست؟ يا اينكه مى‏گوييد اهل دو ملت (و دو آيين) از يكديگر ارث نمى‏برند .
مگر من و پدرم از يك ملت نيستيم؟ آيا شما خيال مى‏كنيد به عموم و خصوص قرآن از پدر و پسر عمويم داناتريد؟ اكنون شتر فدك را با افسار و جهازش بگير كه روز قيامت خود را خواهى ديد و خداوند حاكم خوبى است .
.
.
آنگاه ابوبكر برخاست و گفت: .
.
.
تو اى بهترين زنان و اى دختر بهترين پيامبران، در گفتارت صادق و در عقل و خردت بر همه برترى دارى؛ كسى حق تو را از تو نمى‏گيرد و تو را به دروغ نسبت نمى‏دهد .
به خدا قسم، من از رأى رسول خدا عدول نكردم و جز به فرمان او عمل نمى‏كنم؛ پيشواى يك ملت هرگز به مردمش دروغ نمى‏گويد .
من خدا را به گواهى مى‏گيرم - و گواهى او كافى است - كه از رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- شنيدم كه مى‏فرمود: ما پيامبران طلا و نقره و خانه و زمين به ارث نمى‏گذاريم، ميراث ما كتاب و حكمت و دانش و نبوت است و رزق و دارايى ما متعلق به ولى امر و حاكم پس از ماست، تا هر حكمى كه خواست در مورد آن بكند .
ما آنچه را كه تو مطالبه مى‏كنى، براى خريد اسب و سلاح مصرف كرديم تا مسلمين با آن بجنگند و با كفار جهاد كنند و با بدكاران و گردنكشان مبارزه كنند و اين، به اجماع مسلمين است و همه اين كار را قبول دارند .


حضرت مجددا به آيه يرثنى و يرث من آل يعقوب استناد كردند تا بفهمانند كه روايت نقل شده از جانب ابوبكر، مخالف نص صريح قرآن است و مردود مى‏باشد .
آنگاه مردم را بخاطر سكوتشان نكوهش كرده، با ناراحتى مجلس را ترك كردند .
پس از مراجعت به منزل، على (ع) ايشان را به صبر، آرامش دعوت نمودند .
در كتب روايى آمده است كه فاطمه زهرا (س) تا آخر عمر با ابوبكر تكلم نكرد و از او خشمگين بود .
در مورد وفات فاطمه زهرا (س)، در تاريخ آمده است كه حضرت به اسماء بنت عميس دستور دادند تا آب حاضر كنند؛ سپس وضو ساخته، خود را خوشبو نمودند و جامه‏هاى نو پوشيدند و مقدارى از كافور بهشتى را كه جبرئيل در زمان حيات پدرشان، آورده بود بالاى سر خود گذاشتند؛ آنگاه پاهاى خود را به طرف قبله دراز كردند و به هيئت محتزر خوابيدند، پارچه‏اى روى خود كشيدند و در همان حال به رحمت ايزدى پيوستند .
بنا به وصيت آن حضرت، هيچ يك از كسانى كه در غصب حق ايشان شركت داشتند و يا به آن راضى بودند، در مراسم نماز و دفن ايشان حاضر نشدند و پيكر مطهرشان شبانه و بطور مخفى دفن شد و براى آنكه نتوانند قبر ايشان را بيابند، چند قبر ساختند تا امر مشتبه بماند؛ لذا هنوز نيز قبر آن حضرت مخفى است .
اين احتمال وجود دارد كه آن حضرت در قبرستان بقيع، يا در مسجد پيامبر، (بين قبر آن حضرت و منبر ايشان) و يا در خانه خودشان مدفون شده باشند .
وقتى امير مؤمنان، على- عليه السلام- همسر خود را دفن كردند، فرمودند: السّلام عليك يا رسول الله عنّى و عن ابنتك النّازلة فى جوارك و السّريعة اللّحاق بك! (الخ): سلام بر تو اى رسول خدا .
از جانب خود و از جانب دخترت كه در جوار تو آرميده .
و چه زود به تو ملحق شد! يا رسول الله! در غم از دست دادن دختر برگزيده‏ات صبرم كم و طاقتم تمام شد، ولى پس از مصيبت از دست دادن تو، هر مصيبتى قابل تحمل مى‏شود! من سرت را در لحد قبرت قرار دادم و بين گردن و سينه‏ام بودى كه جان از بدنت خارج شد؛ إنّا لله و إنّا إليه راجعون! دخترت امانتى بود كه باز پس گرفته شد و گروگانى بود كه به صاحبش برگردانده شد؛ اما اندوهم را پايانى نخواهد بود و شبهاى من به بيدارى خواهد گذشت تا زمان مرگم فرا رسد و خدا مرا در سرايى كه تو در آنجا هستى مقيم گرداند .
بزودى دخترت به تو خبر خواهد داد كه چگونه امتت دست به دست هم دادند و بر او ستم كردند؛ پس ماجرا را بطور كامل از او بپرس و جريان را از او جويا شو! .
(نهج البلاغه فيض‏الاسلام، كلام 193( در تاريخ وفات آن بانو اختلاف است .
مشهورترين اقوال آن است كه ايشان پس از 75 روز، يا 95 روز از رحلت پيامبر- صلوات الله عليه و آله وسلم- دار فانى را وداع گفتند .

----------------------------------------------------------------------------------------------------

پرتوى از سيره و سيماى فاطمه زهرا(عليها السلام)

حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، دختر گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و خديجه كبرى، چهارمين دختر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است.
القاب حضرتش: زهرا، صدّيقه، طاهره، مباركة، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدثَّه و بتول مىباشد.

بيشتر مورّخان شيعه و سنّى، ولادت با سعادت آن حضرت را در بيستم جمادىالثّانى سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه مىدانند.
برخى سال سوم و برخى سال دوم بعثت را ذكر كرده اند.

يك مورّخ و محدّث سنّى، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.
بديهى است روشن ساختن زاد روز يا سالروز درگذشت شخصيّت هاى بزرگ تاريخ هرچند كه از نظر تاريخى و تحقيقى باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحليل شخصيّت چندان مهم به نظر نمىرسد.

آنچه مهّم و سرنوشت ساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاريخ مىباشد.
پرورش زهرا(عليها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانه اى كه محلّ نزول وحى و آيه هاى قرآن است.
آنجا كه نخستين گروه از مسلمانان به يكتايى خدا ايمان آوردند و بر ايمان خويش استوار ماندند.
آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، اين تنها خانه اى بود كه چنين بانگى از آن برمىخاست: اللّه اكبر.
و زهرا تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنين جنب و جوشى را در كنار خود مىديد.

او در خانه تنها بود و دوران خردسالى را به تنهايى مىگذراند.
دو خواهرش رقيّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.

شايد راز اين تنهايى هم يكى اين بوده است كه بايد از دوران كودكى همه توجّه وى به رياضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.
حضرت زهرا(عليها السلام) بعد از ازدواج با اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، به عنوان بانويى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشيد.
دختر پيامبر همچنان كه در زندگى زناشويى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نيز نمونه بود.

هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مىيافت به عبادت مىپرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى ديگران.
امام صادق(عليه السلام) از اجداد خويش از حسن بن على(عليه السلام) روايت كرده است كه : مادرم شبه هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مىايستاد و چون دست به دعا برمىداشت مردان و زنان باايمان را دعا مىكرد، امّا درباره خود چيزى نمىگفت.
روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نيز مانند ديگران دعاى خير نمىكنى؟ گفت: فرزندم! همسايه مقدّم است.

تسبيح هايى كه به نام تسبيحات فاطمه(عليها السلام) شهرت يافته و در كتابهاى معتبر شيعه و سنّى و ديگر اسناد، روايت شده نزد همه معروف است.
فاطمه(عليها السلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنيا نرفته بود، سختى ها و تلخى ها زندگى را با ديدن سيماى تابناك پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بر خود هموار مىنمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مىزدود و به او آرامش و قدرت مىبخشيد.

امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونيهايى كه پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ به فاصله اى اندك ـ در سنّت مسلمانى پديد آمد، روح و سپس جسم دختر پيغمبر را سخت آزرده ساخت.
چنان كه تاريخ نشان مىدهد، او پيش از مرگ پدرش بيمارى جسمى نداشته است.
داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مىخواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنيده ايد.
خود اين پيشامد، به تنهايى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رويدادهاى ديگر هم بدان افزوده شود.دختر پيغمبر، نالان در بستر افتاد. زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.

آن بانوى دو جهان، خطبه اى بليغ در جمع آن زنان بيان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشه اى از دردِ دين و سوز و گداز مكتبى زهرا(عليها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولايت را درمىيابيد.

از درد سخن گفتن و از درد شنيدن با مردم بىدرد ندانى كه چه دردى است!?به خدا سوگند، اگر پاى در ميان مىنهادند، و على را بر كارى كه پيغمبر به عهده او نهاد، مىگذاردند، آسان آسان ايشان را به راه راست مىبُرد، و حقّ هر يك را بدو مىسپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد و چه بازيچه ها يكى پس از ديگرى برون مىآرد.
راستى مردان شما چرا چنين كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمايانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كيفر ستمكارى خويش گرفتار.

سر را گذاشته و به دُم چسبيدند! پى عامى رفتند و از عالم نپرسيدند! نفرين بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نيكوكارى مىپندارند!?سرانجام، دختر پيغمبر، دنيا را به دنيا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت.

فاطمه را شبانه دفن كردند و على(عليه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او اين گونه مظلوم و شهيد از دنيا رفت.
در تاريخ شهادت آن بانوى بزرگ نيز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سيزده جمادى الاولى سال يازده هجرى و ديگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.
دانش اندوزى فاطمه(عليها السلام)

فاطمه(عليها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحى فرا گرفت.

آنچه را از اسرار و دانش ها، پدر براى او باز مىگفت، على(عليه السلام) مىنوشت و فاطمه آنها را گرد مىآورد كه كتابى به نام مصحف فاطمه شد.
آموزش ديگران

فاطمه زهرا(عليها السلام) با بيان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظايفشان آشنا مىساخت.

فضّه خدمتگزار فاطمه(عليها السلام)، كه از شاگردان و پرورش يافتگان مكتب اوست در مدّت بيست سال جز با آيات قرآن سخنى نگفت و هر گاه قصد بيان مطلبى را داشت با آيه اى متناسب از قرآن، منظور خويش را بيان مىكرد.

فاطمه(عليها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نمىشد، بلكه در ياد دادن مسائل دين به ديگران از حوصله و پشتكار فراوانى برخوردار بود.
روزى زنى نزد او آمد و گفت: مادرى پير دارم كه در مورد نماز خود اشتباهى كرده و مرا فرستاده تا از شما مسأله اى بپرسم.
زهرا(عليها السلام) سؤال او را پاسخ فرمود.

زن براى بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسيد و پاسخ شنيد، اين كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوى بزرگوار، سؤال وى را پاسخ فرمود.
زن از رفت و آمدهاى پى در پى شرمگين شد و گفت: ديگر شما را به زحمت نمىاندازم.

فاطمه(عليها السلام) فرمود: باز هم بيا و سؤالهايت را بپرس، تو هر قدر سؤال كنى من ناراحت نمىشوم، زيرا از پدرم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)شنيدم كه فرمود: روز قيامت علماى پيرو ما محشور مىشوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاى گرانبها عطا مىگردد و اندازه پاداش به نسبت ميزان تلاشى است كه براى ارشاد و هدايت بندگان خدا نمودهاند.
عبادت فاطمه(عليها السلام)

حضرت زهرا(عليها السلام) بخشى از شب را به عبادت مشغول مىشد.

آن قدر نمازهاى شب او طولانى مىشد و بر روى پاهايش مىايستاد كه پايش ورم مىكرد.

حسن بصرى متوفّاى 110 هجرى گويد: هيچ كس در ميان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسايى از فاطمه(عليها السلام)والاتر نبود.
گردن بند با بركت

روزى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.
پير مردى با لباسهاى ژوليده و حالتى رقّت بار از راه رسيد، ضعف و پيرى توان را از او ربوده بود، پيامبر به سويش رفت و جوياى حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، فقيرى پريشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بينوايم گرهى از كارم بگشا.
پيامبر فرمود: اكنون چيزى ندارم ولى ?راهنماى خير چون انجام دهنده آن است.? سپس او را به منزل فاطمه(عليها السلام) راهنمايى كرد.
پيرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(عليها السلام) را طى كرد و دردش را براى او گفت.

زهرا(عليها السلام) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزى نداريم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هديه كرده بود از گردن باز كرد و به پيرمرد فقير داد و فرمود: اين را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.مرد بينوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
پيامبر همچنان در ميان اصحاب نشسته بود.
عرض كرد: اى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، فاطمه(عليها السلام) اين گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نيازمندىام برسانم.
پيامبر گريست.
عمّار ياسر عرض كرد: يا رسول الله! آيا اجازه مىدهى من اين گردن بند را بخرم؟ پيامبر فرمود: هر كس خريدارش باشد خدا او را عذاب ننمايد.
عمّار ياسر از اعرابى پرسيد: گردن بند را چند مىفروشى؟ مرد بينوا گفت: به غذايى از نان و گوشت كه سيرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و يك دينار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.

عمّار پاسخ داد: من اين گردن بند را به بيست دينار طلا و غذا و لباسى و مركبى از تو خريدم.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سير كرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و بيست دينار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پيچيد و به غلام خود گفت: اين را به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)تقديم كن، خودت را هم به او بخشيدم.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشيد.
غلام نزد فاطمه آمد.

آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
غلام خنديد.
فاطمه(عليها السلام) راز خنده اش را پرسيد.
پاسخ داد: اى دختر پيامبر! بركت اين گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سير كرد، برهنه اى را پوشاند، فقيرى را غنى نمود، پياده اى را سوار نمود، بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.
نقش فاطمه(عليها السلام) در نبردهاى صدر اسلام

در طول 10 سال حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در مدينه 27 يا 28 غزوه و 35 تا 90 سريّه در تاريخ ذكر شده است.
غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هايى گفته مىشود كه شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، فرماندهى مستقيم آن را به عهده داشت و پا به پاى سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاى نظامى بود.

سريّه كه جمع آن سرايا است به جنگ هايى گفته مىشود كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بى آن كه خود در آن شركت كند، گروهى را به فرماندهى شخصى به جبهه ها و مرزهاى كشور اسلامى، براى نبرد يا دفاع احتمالى، اعزام مىكرد.

گاهى برخى از اين مأموريت هاى رزمى به خاطر فاصله زياد جبهه ها از مدينه، حدود دو يا سه ماه به طول مىانجاميد.
به تحقيق مىتوان گفت على(عليه السلام)در طول زندگى مشتركش با حضرت زهرا(عليها السلام) بيشتر اوقاتش را در ميدانهاى جهاد يا مأموريّت هاى تبليغى گذراند و در غياب او همسر وفادارش فاطمه(عليها السلام)وظيفه اداره خانه و تربيت فرزندان را به عهده داشت و اين كار را به نحوى شايسته انجام مىداد تا همسر رزمنده اش با خاطرى آسوده، وظيفه مقدّس جهاد را به انجام برساند.

در اين مدّت، فاطمه(عليها السلام) به يارى خانواده هاى رزمندگان و شهيدان مىشتافت و با آنها اظهار همدردى مىكرد و گاهى هم، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظايف خطيرشان، به مداواى جراحت محارم خويش مىپرداخت.
در جنگ اُحد، فاطمه(عليها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كيلومترى مدينه) رفت.
در اين نبرد، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به شدّت زخمى شد و على(عليه السلام) نيز جراحاتى برداشت.

فاطمه(عليها السلام)خون را از چهره پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مىشست و على(صلى الله عليه وآله وسلم) با سپر خود آب مىريخت.
هنگامى كه فاطمه(عليها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نمىآيد، قطعه حصيرى را سوزانيد و خاكستر آن را بر زخم پاشيد تا خون بند آمد.
آن روز پيامبر و على، شمشيرهاى خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشويد.

در نبرد احد، حمزه سيّدالشهدا، عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به شهادت رسيد.
پس از نبرد، ?صفيّه? خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه(عليها السلام) كنار پيكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گريستن كرد، فاطمه(عليها السلام) نيز مىگريست و پيامبر هم با او گريه مىكرد و خطاب به حمزه مىفرمود: هيچ مصيبتى مثل مصيبت تو به من نرسيده است.

آن گاه خطاب به صفيّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم اكنون جبرئيل به من خبر داد كه در آسمانهاى هفتگانه، حمزه شير خدا و شير رسول خداست.
پس از نبرد اُحد، فاطمه زهرا(عليها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز يك بار به زيارت شهداى احد مىرفت.

در نبرد خندق، فاطمه زهرا(عليها السلام) نانى را براى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) برد، پيامبر پرسيد: اين چيست؟ فاطمه(عليها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا اين كه برايتان آوردم.پيامبر فرمود: اين اوّلين غذايى است كه پس از سه روز در دهان مىگذارم.

در نبرد موته، جعفربن ابيطالب به شهادت رسيد و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه(عليها السلام)رفت.فاطمه مىگريست.

پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: بر مثل جعفر بايد گريه كنندگان بگريند.
سپس رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: براى خانواده جعفر غذايى تهيّه كنيد، زيرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند.
فاطمه زهرا(عليها السلام) در فتح مكّه نيز حضور داشت.

?امّ هانى?، خواهر على(عليه السلام)گويد: در روز فتح مكّه دو نفر از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند كه ناگهان برادرم على(عليه السلام)، در حالى كه سواره و زرهپوش بود، پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد.
ميان او و ايشان ايستادم و گفتم: اگر بخواهى آن دو را بكشى، بايد مرا هم پيش از آنها بكشى! على(عليه السلام) بيرون رفت، در حالى كه چيزى نمانده بود آنها را بكشد.

من خود را به خيمه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم، ولى فاطمه را ديدم و ماجرا را برايش گفتم.
ديدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است.
او با تعجّب گفت: تو هم بايد مشركان را پناه دهى؟ در اين هنگام رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيد و از حضرتش براى آن دو امان طلبيدم.
پيامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براى او آب فراهم كند تا شستشو نمايد.
هنگامى كه هند، همسر ابوسفيان، و ديگر زنان مشركين براى اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيدند، فاطمه(عليها السلام)، همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و گروهى از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.

در ماه رمضان سال دهم هجرى، على(عليه السلام) از سوى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) براى يك مأموريّت مهّم رزمى، تبليغى و به فرماندهى سيصد سواره نظام به يمن، كه در قلمرو حاكميّت پيامبر بود، اعزام شد.مأموريّت با موفقيّت كامل انجام گرفت و عدّه زيادى نيز به اسلام گرويدند.

على(عليه السلام) طىّ نامه اى گزارش كار خود را از يمن براى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرستاد.
پيامبر در پاسخ على(عليه السلام) امر فرمود كه براى انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رسانَد، و پيك با اين پيام به سوى على(عليه السلام) باز گشت.
پيامبر در ماه ذيقعده آن سال به مردم مدينه و قبايل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاى آورد و بدين ترتيب، عدّه زيادى براى سفر حجّ مهيّا شدند.
آن حضرت در روز 25 ذيقعده سال دهم هجرى قمرى از مدينه حركت نمود و در ذوالحليفه احرام بست.

همه همسران پيامبر نيز در اين سفر همراه شدند، آنها به هودج ها سوار بودند، فاطمه(عليها السلام) نيز با آنان بود و در اين سفر عبادى، مناسك حجّ را به دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)انجام مىداد.
على(عليه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموريت، در ايّام حجّ به مكّه رسيد و در آنجا همسرش فاطمه زهرا(عليها السلام) را ديد.
پس از مراسم با شكوه حجّةالوداع، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، هنگام بازگشت به مدينه در غديرخم، در يك اجتماع صدهزار نفرى، على(عليه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشينى خود منصوب نمود.

با توجّه به حضور فاطمه زهرا(عليها السلام) در حجّةالوداع با اطمينان مىتوان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غديرخم حضور داشته است.
زهرا و آخرين لحظات زندگانى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)

بيمارى رسول خدا در روزهاى آخر عمرش شدّت يافت.
فاطمه(عليها السلام) در كنار بستر پيامبر، چهره نورانى و ملكوتى پدر را مىنگريست كه از شدّت تب عرق مىريخت.
فاطمه در حالى كه به پدر نگاه مىكرد به گريه افتاد، پيامبر نتوانست ناآرامى دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخنى گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد.
لبخند زهرا(عليها السلام) در آن حال شگفت آور بود.
از او سؤال كردند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)چه رازى را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نمىكنم.
پس از رحلت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) راز آشكار شد.
فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستين كس از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مىشوى، و از اين رو شاد شدم.

در ميان سخنان اندكى كه از دختر گرامى رسول خدا در مجامع روايى فريقين نقل شده، چهل حديث را، كه هر يك درسى از فضيلت و فهم دين و حيا و دعوت به توحيد است، برگزيدم، تا دل هاى حقجويان و جويندگان معارف خاندان نبوى و علوى بدان روشنى يابد و با الهام از اين كلمات نورانى، چراغ حكمت و هدايت ولايت شبستان فاطمى را به هنگام تحيّر و ضلالت، در پيش پاى خود برافروخته و فروزان بينند.
چهل حديث

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(عليها السلام) :

1- موقعيت اهل بيت در نزد خدا
? وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ يَبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ، وَ نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِيائِهِ.?
خدايى را حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمين است به سوى او وسيله مىجويد، و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبى و وارث پيامبرانش هستيم.

2- حرمت مست كننده ها
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): يا حَبيبَةَ أَبيها كُلُّ مُسْكِر حَرامٌ، و كُلُّ مُسْكِر خَمْرٌ.
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست كننده اى حرام است، و هر مست كننده اى خمر است.

3- بهترين زنان كيستند؟
قالَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَيْرٌ لِلنِّساءِ: خَيْرٌ لَهُنَّ أَنْ لايَرينَ الرِّجالَ، وَ لا يَرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف اين كه بهترين چيز براى زنان چيست، فرموده اند: اين كه زنان، مردان را نبينند، و مردان هم زنان را نبينند.

4- نتيجه عبادت خالص
عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(عليها السلام) :? مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.?
هر كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترين بهره و سودش را به سوى او پايين فرستد.

5- فاطمه در مقام شكوه از دو خليفه
?قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(عليها السلام) لِلاَْوَّلَيْنِ:أَرَأَيْتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ يَقُولُ:?رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى?؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَيْتُمانى وَ لَئِنْ لَقيتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَيْهِ.?
حضرت زهرا(عليها السلام) خطاب به خليفه اوّل و دوّم فرمود:آيا اگر حديثى را از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كنم به آن عمل خواهيد كرد؟ گفتند: آرى.
فرمودند: شما را به خدا آيا نشنيده ايد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرموده اند:?خشنودى فاطمه خشنودى من، و خشم فاطمه خشم من است، هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه را خشمگين نمايد مرا خشمگين نمود هاست?؟ گفتند: آرى، چنين حديثى را از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدهايم.
فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه مىگيرم كه شما دو نفر مرا خشمگين نموديد و خشنودم نساختيد، و چون پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را ملاقات نمايم حتماً از شما به او شكايت خواهم نمود.

6- بدترين امّت
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذينَ غَذُّوا بِالنَّعِيم، الَّذينَ يَأكُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ يَلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّيابِ وَ يَتَشَدَّقُونَ فِى الْكَلامِ.
بدترين امّت من كسانى هستند كه: از انواع نعمتها تغذيه مىكنند و خوراكى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون مىپوشند، و هر چه بخواهند مىگويند.

7- نزديكترين اوقات زن به خدا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَكُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ يَدْرُوا.
فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) ذلِكَ قالَتْ: أَدْنى ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِها.
فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از اصحابش پرسيد: زن چيست؟ گفتند: زن ناموس است.
فرمود: زن چه موقع به خدايش نزديكتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گويند.
چون اين سخن به گوش فاطمه(عليها السلام)رسيد، فرمود: نزديكترين اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كُنج خانه خود باشد.
پس از اين جواب، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: حقّا كه فاطمه پاره تن من است.

8- نتيجه صلوات بر زهرا(عليها السلام)
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَيْكِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر كه بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بيامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.

9- على(عليه السلام)، رهبر و پيشوا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(عليها السلام) قالَ:?مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِىٌّ وَلِيُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ?.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:هر كه من سرپرست اويم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اويم، پس على رهبر اوست.

10- حجاب فاطمه
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ يَشُمُّ الرّيحَ.
فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله): أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّى.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همراه با مرد نابينايى به خانه فاطمه(عليها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(عليها السلام)خود را كام پوشاند.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با اين كه او تو را نمىبيند؟ فاطمه(عليها السلام) فرمود: اى پيامبر خدا! اگر او مرا نمىبيند، من كه او را مىبينم و او بوى مرا حس مىكند! پيامبر اكرم فرمود: گواهى مىدهم كه تو پاره دل منى.

11- دستور العملى جامع
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: يا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِياءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَيْتِ الْمُؤْمِنينَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: يا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَيْها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّيْتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِياءِ قَبْلى كُنّا شُفَعاءَكِ يَوْمَ الْقِيمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنينَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.
در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهى: قرآن را ختم كنى، و پيامبران را شفيعت گردانى، و مؤمنين را از خود راضى كنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.
اين را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتم: يا رسول اللّه! به چهار چيز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نيستم! آن حضرت تبسّمى كرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل اين است كه قرآن را ختم كردهاى، و چون بر من و پيامبران پيش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قيامت خواهيم بود، و چون براى مؤمنين استغفار كنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگويى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبرُ، حجّ و عمره اى را انجام دادهاى.

12- رضايت شوهر
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): وَيْلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگين سازد، و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد.

13- ثواب انگشتر عقيق
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقيقِ لَمْ يَزَلْ يَرى خَيْرًا.
كسى كه انگشتر عقيق به دست كند، هميشه خير مىبيند.

14- على(عليه السلام)، بهترين داور
قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(عليها السلام) عَنْ أَبيها(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِكَةِ تَشاجَرُوا فى شَىْء فَسَأَلُوا حَكَمًا مِنَ الاْدَمِيّينَ، فَأَوْحَى اللّهُ تَعالى إلَيْهِمْ أَنْ تَخَيَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالب.
گروهى از فرشتگان درباره چيزى با يكديگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنىآدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خودتان انتخاب كنيد و آنان على ابن ابيطالب(عليه السلام) را برگزيدند.

15- زنان دوزخى
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) ... يا بِنْتى أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِها فَإِنَّها كانَتْ لا تُغَطّى شَعْرَها مِنَ الرِّجالِ، وَ أَمـَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسانِها فَإِنَّها كانَتْ تُؤْذى زَوْجَها،... وَ أَمَّا الَّتى كانَ رَأْسُها رَأْسَ خِنْزير، وَ بَدَنُها بَدَنَ الْحِمارِ فَإِنَّها كانَتْ نَمّامَةً كَذّابَةً.
وَ أَمَّا الَّتى كانَتْ عَلى صُورَةِ الكَلْبِ فَإِنَّها كانَتْ قينَةً نَوّاحَةً حاسِدَةً.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخيان در شب معراج) فرمود: دخترم! امّا زنى كه به مويش آويخته شده بود ، كسى بود كه مويش را از مردان نمىپوشانيد، و آن كه به زبانش آويزان بود، زنى بود كه شوهرش را آزار مىداد... و آن كه سرش سرِ خوك و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود كه سخنچين و دروغگو بود، و آن كه صورتش به شكل سگ بود، زنى بود كه آواز مىخواند و نوحه سرايى مىكرد و حسد مىورزيد.

16- شرايط روزه دار
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: ما يَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِيام إِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.
روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضايش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نيست.

17- داناترين و نخستين مسلمان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): زَوْجُكِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترين مردم و نخستين مرد مسلمان و در بردبارى، برترين مردم است.

18- كمك به ذرارى پيامبر
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): أَيُّما رَجُل صَنَعَ إِلى رَجُل مِنْ وُلْدى صَنيعَةً فَلَمْ يُكافِئْهُ عَلَيْها، فَأَنَا الْمُكافِئُ لَهُ عَلَيْها.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگيرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.

19- على و شيعيان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ أَبى(صلى الله عليه وآله وسلم) نَظَرَ إِلى عَلِىٍّ(عليه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شيعَتُهُ فِى الْجَنَّةِ.
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) نگريست و فرمود: اين شخص و پيروانش در بهشت اند.

20- شيعه على در قيامت
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ رَسُولَاللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَ لِعَلِىٍّ(عليه السلام) : يا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّكَ وَ شيعَتُكَ فِى الْجَنَّةِ.
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) فرمود: اى اباالحسن! آگاه باش كه تو و پيروانت در بهشت هستيد.

21- قرآن و عترت در آخرين سخن پيامبر
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: سَمِعْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) فى مَرَضِهِ الَّتى قُبِضَ فيهِ يَقُولُ ـ و قَدِ امْتَلاََتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحابِهِ ـ أَيُّهَا النّاسُ يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضًا يَسيرًا، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ، أَلا إِنّى مُخَلِّفٌ فيكُم كِتابَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتى أَهْلَ بَيْتى.
ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِىٍّ فقالَ: هذا عَلِىٌّ مَع الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِىٍّ لا يَفْتَرِقانِ حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ، فَأَسْئَلُكُمْ مَا تَخْلُفُونى فيهِما.
از پدرم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در هنگام مرضى كه به سبب آن از دنيا رفت ـ و در حالى كه خانه، مملوّ از اصحاب بود ـ شنيدم كه فرمود:اى مردم! نزديك است كه به آسانى از ميان شما رخت بربندم، و به تحقيق سخنى كه عذر را بر شما تمام كند پيش فرستادم.
بدانيد كه من در ميان شما، كتاب پروردگارم و عترتم، اهل بيتم را بر جاى مىگذارم.
آن گاه دست على را گرفت و فرمود : اين على با قرآن است و قرآن با على است، از هم جدا نمىشوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
من در قيامت از شما از آنچه درباره اين دو پس از من انجام دهيد، خواهم پرسيد.

22- شستن دستها
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)، لا يَلُومَنَّ إِلاّ نَفْسَهُ مَنْ باتَ وَ فى يَدِهِ غَمَرٌ.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: سرزنش نكند جز خود را، كسى كه شب كند، در حالى كه دستش چرب و بدبو باشد.

23- نتيجه گشاده رويى
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: أَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ.
گشاده رويى در چهره مؤمن براى صاحبش، بهشت را سبب مىشود.

24- رنج خانه دارى
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ لَقَدْ مَجَلَتْ يَداىَ مِنَ الرَّحى، أَطْحَنُ مَرَّةً، وَ أَعْجَنُ مَرَّةً.
اى رسول خدا! دو دستم از سنگ آسيا پينه بسته، يك بار آرد مىكنم و يك بار خمير مىسازم.

25- زيان بخل
? عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): إِيّاكِ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَكُونُ فى كَريم. إِيّاكِ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِى النّارِ، وَ أَغْصانُها فِى الدُّنْيا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْن مِنْ أَغْصانِها أَدْخَلَهُ النّارَ.?
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: از بخل ورزيدن بپرهيز، زيرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگوار نيست.
از بخل بپرهيز، زيرا كه آن درختىاست در آتش دوزخ كه شاخه هايش در دنياست، هر كه به شاخه اى از شاخه هايش درآويزد، داخل جهنّمش گردانَد.

26- نتيجه سخاوت
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): وَ عَلَيْكِ بِالسَّخاءِ، فَإِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، أَغْصانُها مُتَدَلِيَّةٌ إِلَى الاَْرْضِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْها غُصْنًا قادَهُ ذلِكَ الْغُصْنُ إِلَى الْجَنَّةِ.?
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزيدن، زيرا كه سخاوت درختى از درختان بهشت است كه شاخه هايش به زمين آويخته است، هر كه شاخه اى از آن را بگيرد، او را به سوى بهشت مىكشاند.

27- نتيجه سلام و تحيّت بر رسول خدا و دخترش زهرا
? عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي أَبى وَ هُوَ ذاحَىٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ وَ عَلَيْكِ ثَلاثَةَ أَيّام فَلَهُ الْجَنَّةُ.?
پدرم در زمان حياتش به من فرمود:هر كه بر من و تو تا سه روز تحيّت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.

28- خنده اسرار آميز
?لَمّا مَرِضَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) دَعَا ابْنَتَهُ فاطِمَةَ فَسارَّها، فَبَكَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِكَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِكَ، فَقالَتْ: أَمّا حَينَ بَكَيْتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَيِّتٌ، فَبَكَيْتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِكْتُ.?
هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مريض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت.
فاطمه(عليها السلام) گريه كرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا كرد، فاطمه(عليها السلام) خنديد.
عايشه گويد: در اين باره از حضرت زهرا(عليها السلام) پرسيدم، فرمود: چون پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مرگش را به من خبر داد، گريستم، پس از گريه ام به من خبر داد كه نخستين كسى كه او را ملاقات كند من هستم، در نتيجه خنديدم.

29- پيامبر، پدر فرزندان زهرا
?عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ بَنى أُمٍّ عَصَبَةً يَنْتَمُونَ إِلَيْها إِلاّ وُلْدَ فاطِمَةَ(عليها السلام)فَأَنـَا وَليُّهُمْ وَ أَنـَا عَصَبَتُهُمْ.?
فاطمه(عليها السلام) از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود:همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّيّه هر يك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خويشاوندى قرار داده كه به وسيله آن ذرّيّه به او منسوب مىشوند، مگر فرزندان فاطمه(عليها السلام)كه من سرپرست و خويشاوند آنها هستم [و به من منسوب مىشوند].

30- خوشبخت واقعى
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): هذا جَبْرَئيلُ(عليه السلام)يُخْبِرُنى: إِنَّ السَّعيدَ، كُلَّ السَّعيدِ، حَقَّ السَّعيدِ، مَنْ أَحَبَّ عَلِيًّا فى حَياتى وَ بَعْدَ وَفاتى.?
فاطمه(عليها السلام) از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود: اين جبرئيل(عليه السلام)است كه مرا خبر مىدهد: همانا خوشبخت، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعى، كسى است كه على را، در زندگىام و پس از مرگم، دوست داشته باشد.

31- پيامبر در جمع اهل بيت
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) فَبَسَطَ ثَوْبًا وَ قالَ لي: إِجْلِسي عَلَيْهِ، ثُمَّ دَخَلَ الْحَسَنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَها، ثُمَّ دَخَلَ الحُسَيْنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُما، ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ(عليه السلام) فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بِمَجامِعِ الثَّوْبِ فَضَمَّهُ عَلَيْنا ثُمَّ قالَ: أَلّلهُمَّ هُمْ مِنّى وَ أَنَا مِنْهُمْ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ كَما أَنّى عَنْهُمْ راض.?
بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشين، در اين وقت حسن(عليه السلام) آمد، فرمود: نزد مادرت بنشين، بعداً حسين(عليه السلام)آمد. فرمود: با اينها بنشين. پس على(عليه السلام)آمد. فرمود: تو نيز با اينان بنشين، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت. فرمود: خدايا! اينها از من اند و من از اينهايم، خدايا! از اينان راضى باش، همان طور كه من از اينها راضىام.

32- دعاى پيامبر در وقت ورود و خروج از مسجد
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: كانَ النَّبِىُّ إِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ يَقُول: ?بِسْمِ اللّهِ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ اغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ رَحْمَتِكَ?.
وَ إِذا خـَرَجَ يَقـُولُ: ?بِسْـم اللّـهِ، أَللّهُمَّ صَـلِّ عَلى مُحَمَّد وَاغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ فَضْلِكَ?.
فاطمه(عليها السلام) فرموده است: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) چون داخل مسجد مىشد مىفرمود: ?به نام خدا، خدايا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را برايم باز كن!? و چون خارج مىشد مىفرمود: ?به نام خدا، خدايا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم باز كن!?

33- سحر خيزى
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: مَرَّ بى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ أَنـَا مُضْطَجَعَةٌ مُتَصَبَّحَةٌ فَحَرَّكَنى بِرِجْلِهِ وَ قالَ يا بُنَيَّةُ قُومى فَاشْهَدى رِزْقَ رَبِّكِ وَ لا تَكُونى مِنَ الْغافِلينَ، فَإِنَّ اللّهَ يُقَسِّمُ أَرْزاقَ النّاسِ ما بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ.?
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر من گذشت، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پايش تكان داد و فرمود: دخترم! برخيز شاهد رزق و روزى پروردگارت باش و از غافلان مباش، زيرا كه خداوند روزى هاى مردم را بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسيم مىكند.

34- مريض در پناه خدا
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): إِذا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أَنِ ارْفَعُوا عَنْ عَبْدِىَ الْقَلَمَ مادامَ فى وَثاقى، فَإِنّى أَنـَا حَبَسْتُهُ حَتّى أَقْبَضَهُ أَوْ أُخَلِّىَ سَبيلَهُ. كانَ أَبى يَقُولُ: أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أُكْتُبُوا لِعَبْدى أَجْرَ ما كانَ يَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ.?
فاطمه(عليها السلام) فرموده است: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چون بنده خدا بيمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحى مىكند: قلم تكليف را از بنده ام ـ تا وقتى كه در عهد و پيمان من است ـ برداريد، زيرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگيرم يا آزادش گذارم. پدرم مىفرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد كه براى بنده بيمارم پاداش كارهايى را كه در وقت سلامتش انجام مىداد، بنويسيد.

35- نرمخويى در مقابل ديگران و احترام به زنان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم): خِيارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَناكِبَهُ وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده است: بهترين شما نرمخوترين شما به اطرافيان و بزرگوارترين شما به زنان است.

36- پاداش آزادى بردگان
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً كانَ لَهُ بِكُلِّ عُضْو مِنْها فَكاكُ عُضْو مِنَ النّارِ.?
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :هر كه بنده مؤمنى را آزاد كند، به اِزاى هر عضوى از آن بنده، عضوى از او از آتش جهنّم آزاد گردد.

37- زمان استجابت دعا
?عَنْ أَبيها رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَتْ: قالَ: إِنَّ فِى الْجُمُعَةِ لَساعَةً لا يُوافِقُها عَبْدٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللّهَ تَعالى فيها خَيْرًا إِلاّ أَعْطاهُ إِيّاهُ، إِذا تَدَلّى نِصْفُ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ.?
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چيزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتى است كه نيمه خورشيد به سوى مغرب نزديك گردد.

38- سستى در نماز
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ.
قال(صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:يَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ يَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ يَمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سيماءَ الصّالِحينَ مِنْ وَجْهِهِ، وَكُلُّ عَمَل يَعْمَلُهُ لا يُوجَرُ عَلَيْهِ، وَ لا يَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلىَ السَّماءِ، وَ لَيْسَ لَهُ حَظٌّ فى دُعاءِ الصّالِحينَ، وَ أَنّهُ يَمُوتُ ذَليلاً، وَ يَمُوتُ جائِعًا، وَ يَمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِىَ مِنْ أَنْهارِ الدُّنْيا لَمْ يُرْوَ عَطَشُهُ، وَ يُوَكِّلُ اللّهُ مَلَكًا يَزْعَجُهُ فى قَبْرِهِ، وَ يَضيقُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ وَ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فى قَبْرِهِ، وَ يُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا يَسْحَبُهُ عَلى وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ، وَ يُحاسَبُ حِسابًا شَديدًا، وَ لا يَنْظُرُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ لا يُزَكّيهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَليمٌ.?
از پدرم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)درباره مردان و زنانى كه در نمازشان سستى و سهل انگارى مىكنند، پرسيدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردى كه در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىگرداند:1ـ خداوند، بركت را از عمرش مىگيرد،2ـ خداوند، بركت را از رزق و روزىاش مىگيرد،3ـ خداوند، سيماى صالحين را از چهره اش محو مىكند،4ـ هر كارى كه بكند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعايش مستجاب نخواهد شد،6ـ برايش بهره اى از دعاى صالحين نخواهد بود،7ـ ذليل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه كام خواهد مرد، به طورى كه اگر با همه نهرهاى دنيا آبش دهند، تشنگىاش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمىگزيند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاريك باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمىگزيند تا او را به صورتش به زمين كشد، در حالى كه خلايق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گيرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاكيزه نگرداند و او را عذابى دردناك باشد.

39- شكست ظالم
? عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ تَخَلَّى اللّهُ مِنْهُما، فَلَمْ يُبالِ أَيُّهُما غَلَبَ، وَ مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ كانَتِ الدّائِرَةُ عَلى أَعْتاهُما.?
فاطمه(عليها السلام) فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده است: دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه خداوند آن دو را به حال خود واگذارد، و باكى نداشته باشد كه كدام يك پيروز گردد.
و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه هزيمت و شكست از آنِ سپاه ظالمتر باشد.

40- بخشى از خطبه زهرا(عليها السلام)
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهراءُ(عليها السلام) فى خُطْبَتِهَا المَعْرُوفَةُ:حضرت زهرا(عليها السلام) در آن سخنرانى معروفش در مسجد فرمود:
ـ جَعَلَ اللّهُ الاِْيمانَ تَطْهيرًا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ : خداوند ايمان را براى تطهير شما از شرك قرار داد،
ـ وَ الصَّلاةَ تَنْزيهًا لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ: و نماز را براى پاك شدن شما از تكبّر،
ـ وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ: و زكات را براى پاك كردن جان و افزونى رزقتان،
ـ وَ الصِّيامَ تَثْبيتًا لِلاِْخْلاصِ : و روزه را براى تثبيت اخلاص،
ـ وَ الْحَجَّ تَشْييدًا لِلدّينِ : و حجّ را براى قوّت بخشيدن دين،
ـ وَ الْعَدْلَ تَنْسيفاً لِلْقُلُوبِ : و عدل را براى پيراستن دلها،
ـ وَ إِطاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ : و اطاعت ما را براى نظم يافتن ملّت،
ـ وَ إِمامَتَنا أَمانًا لِلْفُرْقَةِ :و امامت ما را براى در امان ماندن از تفرقه،
ـ وَ الْجِهادَ عِزًّا لِلاِْسْلامِ :و جهاد را براى عزّت اسلام،
ـ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلىَ اسْتيجابِ الاَْجْرِ :و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،
ـ وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ :و امر به معروف را براى مصلحت و منافع همگانى،
ـ وَ بِرَّ الْوالِدَيْنِ وِقايَةً مِنَ السُّخْطِ :و نيكى كردن به پدر و مادر را سپر نگهدارى از خشم،
ـ وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ : و صلهارحام را وسيله ازدياد نفرات،
ـ وَ الْقِصاصَ حَقْنًا لِلدِّماءِ : و قصاص را وسيله حفظ خونها،
ـ وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْريضًا لِلْمَغْفِرَةِ : و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت قرار گرفتن،
ـ وَ تَوْفِيَةَ الْمَكاييلِ وَ الْمَوازينِ تَغْييرًا لِلْبَخْسِ : و به اندازه دادن ترازو و پيمانه را براى تغيير خوى كمفروشى،
ـ وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزيهًا عَنِ الرِّجْسِ : و نهى از شرابخوارى را براى پاكيزگى از پليدى،
ـ وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابًا عَنِ اللَّعْنَةِ : و دورى از تهمت را براى محفوظ ماندن از لعنت،
ـ وَ تَرْكُ السَّرِقَةِ إِيجابًا لِلْعِفَّةِ : و ترك سرقت را براى الزام به پاكدامنى،
ـ وَ حَرَّمَ الشِّرْكَ إِخْلاصًا لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ : و شرك را حرام كرد براى اخلاص به پروردگارى او،
ـ فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون بنابراين، از خدا آن گونه كه شايسته است بترسيد و نميريد، مگر آن كه مسلمان باشيد،
ـ وَ أَطيعُوا اللّهَ فيما أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنيد،
ـ فَإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ زيرا كه ?از بندگانش، فقط آگاهان، از خدا مىترسند.? (سوره فاطر آيه 28)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

سخنانی گهربار از انسیه الحوراء


1. در يكى‌ از روزها ، صبحگاهان‌ امام‌ على‌ (ع‌) فرمود : فاطمه‌ جان‌ آيا غذايى‌ دارى‌ تا از گرسنگى‌ بيرون‌ آيم‌ ؟ پاسخ‌ دادند : نه‌ ، به‌ خدايى‌ كه‌ پدرم‌ را به‌ نبوت‌ و شما را
به‌ امامت‌ برگزيد سوگند ، دو روز است‌ كه‌ در منزل‌ غذاى‌ كافى‌ نداريم‌ و در اين‌ مدت‌ شما را بر خود و فرزندانم‌ در طعام‌ ترجيح‌ دادم‌ .
امام‌ (ع‌) با تأسف‌ فرمودند : فاطمه‌ جان‌ چرا به‌ من‌ اطلاع‌ ندادى‌ تا به‌ دنبال‌ تهيه‌ غذا بروم‌ ؟ حضرت‌ زهرا (ع‌) فرمودند : اى‌ اباالحسن‌ ، من‌ از پروردگار خود حيا مى‌كنم‌
كه‌ چيزى‌ را كه‌ تو بر آن‌ توان‌ و قدرت‌ ندارى‌ ، درخواست‌ نمايم‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 59)


2. كسى‌ كه‌ عبادتهاى‌ خالصانه‌ خود را به‌ سوى‌ خدا فرستد ، پروردگار بزرگ‌ بهترين‌ مصلحت‌ او را به‌ سويش‌ فرو خواهد فرستاد .
(بحار الانوار ، ج‌ 70 ، ص‌ 249)


3. پاداش‌ خوشرويى‌ در برابر مؤمن‌ بهشت‌ است‌ ، و خوشرويى‌ با دشمن‌ ستيزه‌ جو ، انسان را از عذاب‌ آتش‌ باز مى‌دارد .
(بحار الانوار ، ج‌ 75 ، ص‌ 401)


4. حضرت‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ پدر گرامى‌شان‌ عرض‌ كردند : اى‌ رسول‌ خدا زنان قريش‌ به‌ منزل‌ من‌ وارد شدند و گفتند : پيامبر تو را همسر كسى‌ قرار داد كه‌
سرمايه‌اى‌ ندارد . رسول‌ اكرم‌ صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ در جواب‌ فرمودند : قسم‌ به‌ خدا دخترم‌ ، در خيرخواهى‌ تو كوتاهى‌ نكرده‌ام‌ كه‌ تو را به‌ اولين‌ مسلمان‌ و عالمترين‌ و
بردبارترين‌ اشخاص‌ تزويج‌ نموده‌ام‌ .
دخترم‌ ، همانا خداى‌ عزوجل‌ نگاهى‌ به‌ زمين‌ افكند و از اهل‌ آن‌ دو نفر را برگزيد ، كه‌ يكى‌ از آن‌ دو را پدرت‌ و ديگرى‌ را شوهرت‌ قرار داد .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 133)

5. ما اهل‌ بيت‌ رسول‌ خدا ، وسيله‌ ارتباط خدا با مخلوقات‌ و برگزيدگان‌ خداييم‌ ، ما جايگاه‌ پاك‌ خدا و دليلهاى‌ روشن‌ او و وارثان‌ پيامبران‌ الهى‌ مى‌باشيم‌ .
(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ لابن‌ ابي‌ الحديد ، ج‌ 16 ، ص‌ 211)


6. خداوند اطاعت‌ و پيروى‌ از ما اهل‌ بيت‌ (ع‌) را سبب‌ برقرارى‌ نظم‌ اجتماعى‌ در امت‌ اسلامى‌ ، و امامت‌ و رهبرى‌ ما را عامل‌ وحدت‌ و در امان‌ ماندن‌ از تفرقه‌ها
قرار داده‌ است‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ : انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


7 پيامبر (ص‌) و على‌ (ع‌) دو پدر امت‌ اسلام‌ مى‌باشند ، كه‌ اگر مردم‌ از آنان‌ پيروى كنند ، كجى‌ها و انحرافاتشان‌ را اصلاح‌ نموده‌ و آنها را از عذاب‌ جاويدان‌ نجات‌
مى‌دهند ، و اگر همراه‌ و ياورشان‌ باشند نعمتهاى‌ هميشگى‌ خداوندى‌ را ارزانيشان‌ مى‌دارند .
(بحار الانوار ، ج‌ 23 ، ص‌ 259)


8. از حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) روايت‌ شده‌ كه‌ رسول‌ خدا فرمودند : امام همچون‌ كعبه‌ است‌ كه‌ بايد به‌ سويش‌ روند ، نه‌ آنكه‌ ( منتظر باشند تا ) او به‌
سوى‌ آنها بيايد .
(بحار الانوار ، ج‌ 36 ، ص‌ 353)


9. همانا خوشبت‌ حقيقى‌ كسى‌ است‌ كه‌ على‌ ( عليه‌ السلام‌ ) را دوست‌ بدارد .
(مجمع‌ الزوائد علامه‌ هيثمى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 132)


10. كسى‌ كه‌ پس‌ از خوردن‌ غذا ، با دستى‌ آلوده‌ و چرب‌ بخوابد ، هيچ‌ كس‌ جز خودش‌ را سرزنش‌ ننمايد .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 15 ، ص‌ 242 ، ح‌ 40759)


11. اما حقانيت‌ من‌ در مالكيت‌ فدك‌ ، همانا خداوند بزرگ‌ آيه‌ " آت‌ ذاالقربى‌ حقه‌ " را وقتى‌ در قرآن‌ كريم‌ بر رسول‌ خدا نازل‌ فرمود ، من‌ و فرزندانم‌ نزديكترين‌ مردم‌ به‌ پيامبر ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) بوديم‌ ، پس‌ رسول‌ خدا فدك‌ را به‌ من‌ و فرزندانم‌ هديه‌ فرمود .
(مستدرك‌ الوسايل‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 291)


12. براى‌ مؤمن‌ ، خرما هديه‌ خوبى‌ است‌ .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 12 ، ص‌ 339 ، ح‌ 35305)


13. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) فرمود : وقتى‌ آيه‌ 63 سوره‌ نور نازل‌ شد كه‌ :
" اى‌ مسلمانان‌ ، رسول‌ خدا را آن‌ گونه‌ كه‌ همديگر را مى‌خوانيد ، صدا نكنيد "
ترسيدم‌ كه‌ رسول‌ خدا را با لفظ " اى‌ پدر " بخوانم‌ ، من‌ هم‌ مانند ديگران‌ پدر را با نام‌ " يا رسول‌ الله‌ " صدا زدم‌ . دو سه‌ بار كه‌ پدر را با اين‌ نام‌ خواندم‌ ، رو به‌ من‌ كرده‌ فرمودند : اى‌ فاطمه‌ ! اين‌ آيه‌ درباره‌ تو و خانواده‌ تو و نسل‌ تو نازل‌ نشده‌ است‌ ، فاطمه‌ جان‌ ، تو از منى‌ و من‌ از تو ، همانا اين‌ آيه‌ براى‌ ادب‌ كردن‌ آدم‌هاى‌ خشن‌ و درشت‌ خوهاى‌ قريش‌ ، انسان‌هاى‌ خودخواه‌ و متكبر ، نازل‌ شده‌ است‌ . دخترم‌ تو با جمله‌ " پدر جان‌ " خطاب‌ كن‌ كه‌ مايه‌ حيات‌ قلب‌ من‌ است‌ و خداوند را خوشنود مى‌كند .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 33)


14. مردى‌ نابينا از حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) اذن‌ خواست‌ كه‌ داخل‌ خانه‌ شود .
فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) خود را از او مستور كرد . پيغمبر خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) به‌ فاطمه‌ فرمود : به‌ چه‌ سبب‌ خود را مستور كردى‌ و حال‌ اين‌ كه‌ اين‌ مرد نابينا تو را نمى‌بيند . حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) پاسخ‌ داد ، " اگر او مرا نمى‌بيند ، من‌ او را مى‌نگرم‌ ، و اگر چه‌ او نمى‌بيند اما بوى‌ زن‌ را استشمام‌ مى‌كند " . رسول‌ خدا پس‌ از شنيدن‌ سخنان‌ دخترش‌ فرمود : " شهادت‌ مى‌دهم‌ كه‌ تو پاره‌ تن‌ منى‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 91)


15.خداى‌ تعالى‌ ايمان‌ را براى‌ پاكيزگى‌ از شرك‌ قرار داد ، و نماز را براى‌ دورى‌ از تكبر و خودخواهى‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ : انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


16. خداى‌ تعالى‌ زكات‌ را مايه‌ پاكى‌ جان‌ و فزونى‌ روزى‌ ، و روزه‌ را براى‌ پابرجايى‌ اخلاص‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


17. خداى‌ تعالى‌ حج‌ را موجب‌ استحكام‌ ديانت‌ ، و عدالت‌ را مايه‌ وحدت‌ و هماهنگى‌ دلها قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


18. خداوند جهاد را موجب‌ عزت‌ و هيبت‌ اسلام‌ ، و صبر را وسيله‌ استحقاق‌ و شايستگى‌ پاداش‌ حق‌ تعالى‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


19. خداوند امر به‌ معروف‌ را جهت‌ اصلاح‌ جامعه‌ واجب‌ فرمود .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)


20. خداى‌ تعالى‌ نيكى‌ به‌ پدر و مادر را واجب‌ فرمود تا از خشم‌ او در امان‌ بمانند ، و دستگيرى‌ از خويشان‌ را موجب‌ افزايش‌ عمر و سبب‌ فزونى‌ جمعيت‌ و قدرت‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)


21. خداى‌ تعالى‌ قصاص‌ را وسيله‌ حفظ جانها و وفاى‌ به‌ نذر را براى‌ رسيدن‌ به‌ مغفرت‌ و آمرزش‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)


22. خداى‌ تعالى‌ مراعات‌ كامل‌ وزن‌ و پيمانه‌ را براى‌ جلوگيرى‌ از كم‌ فروشى‌ ، و نهى‌ از شراب‌خوارى‌ را براى‌ پرهيز از پليدى‌ تشريع‌ نموده‌ است‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)


23. خداى‌ تعالى‌ پرهيز از افترا و دشنام‌ را براى‌ دور شدن‌ از لعنت‌ واجب‌ فرمود و دزدى‌ را منع‌ كرد تا راه‌ عفت‌ پويند .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)


24. خداوند شرك‌ را حرام‌ فرمود تا به‌ اخلاص‌ طريق‌ بندگى‌ و يكتاپرستى‌ جويند ، " پس‌ چنانكه‌ بايد ، ترس‌ از خدا را پيشه‌ گيريد و جز مسلمان‌ نميريد " و آنچه‌ فرموده‌ است‌ به‌ جا آريد و خود را از آنچه‌ نهى‌ كرده‌ باز داريد كه‌ " تنها دانايان‌ از خدا مى‌ترسند .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ايران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259 - آل‌عمران‌ ، 101)


25. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) در جواب‌ سلمان‌ كه‌ براى‌ فقيرى‌ تقاضاى‌ كمك‌ داشت‌ فرمود :
" اى‌ سلمان‌ ! سوگند به‌ خداوندى‌ كه‌ حضرت‌ محمد ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) را به‌ پيامبرى‌ برگزيد ، سه‌ روز است‌ كه‌ غذا نخورده‌ايم‌ و فرزندانم‌ حسن‌ و حسين‌ ( عليهما السلام‌ ) از شدت‌ گرسنگى‌ بى‌قرارى‌ مى‌كردند و خسته‌ و مانده‌ به‌ خواب‌ رفته‌اند . اما من‌ نيكى‌ و نيكوكارى‌ را كه‌ درب‌ منزل‌ مرا كوبيده‌ است‌ ، رد نمى‌كنم‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 72)


26. پروردگارا ! بزرگا ! به‌ حق‌ پيامبرانى‌ كه‌ آنها را برگزيدى‌ و به‌ گريه‌هاى‌ حسن‌ و حسين‌ در فراق‌ من‌ ، از تو مى‌خواهم‌ گناهكاران‌ شيعيان‌ من‌ و شيعيان‌ فرزندان‌ مرا ببخشايى‌ .
(ذخائر العقبى‌ ، ص‌ 53 - كوكب‌ الدرى‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 196)


27. امام‌ حسن‌ مجتبى‌ ( عليه‌ السلام‌ ) فرمود : مادرم‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) را ديدم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ و ركوع‌ و سجود بود ، و شنيدم‌ كه‌ براى‌ مؤمنين‌ دعا مى‌كرد و اسامى‌ آنان‌ را ذكر مى‌نمود و براى‌ آنان‌ بسيار دعا مى‌كرد ولى‌ براى‌ خودش‌ دعا نكرد ، پس‌ به‌ او عرض‌ كردم‌ : مادر ، چرا همان‌ طور كه‌ براى‌ ديگران‌ دعا كردى‌ براى‌ خودت‌ دعا نكردى‌ ، فرمودند : " پسرم‌ ، اول‌ همسايه‌ و سپس‌ خود و اهل خانه‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)


28. روزى‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) خطاب‌ به‌ حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ ( عليه‌ السلام‌ ) فرمود :" على‌ جان‌ ! نزديك‌ بيا تا اطلاع‌ دهم‌ شما را از آنچه‌ در گذشته‌ اتفاق‌ افتاد و آنچه‌ در حال‌ به‌ وقوع‌ پيوستن‌ است‌ و آنچه‌ در آينده‌ رخ‌ خواهد داد تا روز قيامت‌ هنگامه‌ برپايى‌ رستاخيز عمومى‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 8)


29. حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) در رابطه‌ با دعاى‌ روز جمعه‌ از رسول‌ گرامى‌ اسلام‌ نقل‌ فرمودند كه‌ : در روز جمعه‌ ساعتى‌ است‌ كه‌ هر خواسته‌ خير و نيكويى‌ در آن‌ ساعت‌ به‌ اجابت‌ مى‌رسد . پرسيدم‌ : يا رسول‌ الله‌ كدام‌ ساعت‌ است‌ ؟ فرمودند : آنگاه‌ كه‌ نصف‌ خورشيد در افق‌ پنهان‌ شود .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 766)


30. بهترين‌ شما كسانى‌ هستند كه‌ در برخورد با مردم‌ نرم‌تر و مهربان‌ترند و با همسرانشان‌ مهربان‌ و بخشنده‌اند .
(دلايل‌ الامامه‌ طبرى‌ ، ص‌ 7)


31. اگر روزه‌ ، زبان‌ و گوش‌ و چشم‌ و دست‌ و پاى‌ روزه‌دار را از ارتكاب‌ اعمال‌ ناپسند حفظ نكند ، روزه‌ را مى‌خواهد چه‌ كند ( و به‌ چه‌ دردش‌ مى‌خورد ) .
(مستدرك‌ الوسايل‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 366)


32. وقتى‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ ( عليها السلام‌ ) مريض‌ شدند ، به‌ حضرت‌ على‌ ( عليها السلام‌ ) گفتند : چرابراى‌ سلامتى‌ دو فرزندت‌ نذر نمى‌كنى‌ ؟ ... پس‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) فرمود : " اگر فرزندانم‌ شفا يابند ، سه‌ روز براى‌ خدا جهت‌ شكرگزارى‌ روزه‌ خواهم‌ گرفت‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 35 ، ص‌ 245)


33. آنچه‌ براى‌ زنان‌ نيكوست‌ اين‌ است‌ كه‌ ( بدون‌ ضرورت‌ ) مردان‌ نامحرم‌ را نبينند ، و نامحرمان‌ نيز آنها را ننگرند .
(بحار الانوار ، ج‌ 37 ، ص‌ 69)


34. اى‌ رسول‌ خدا ، سلمان‌ از سادگى‌ لباس‌ من‌ تعجب‌ نمود ، سوگند به‌ خدايى‌ كه‌ تو را مبعوث‌ فرمود ، مدت‌ پنج‌ سال‌ است‌ فرش‌ خانه‌ ما پوست‌ گوسفندى‌ است‌ كه‌ روزها بر روى‌ آن‌ شترمان‌ علف‌ مى‌خورد و شب‌ها بر روى‌ آن‌ مى‌خوابيم‌ ، و بالش‌ ما چرمى‌ است‌ كه‌ از ليف‌ خرما پر شده‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 8 ، ص‌ 303)


35. آن‌ لحظه‌اى‌ كه‌ زن‌ در خانه‌ خود مى‌ماند ، ( و به‌ امور زندگى‌ و تربيت‌ فرزند مى‌پردازد ) به‌ خدا نزديك‌تر است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 92)


36. به‌ او گفته‌ شد : اى‌ دختر رسول‌ خدا ، دستهايت‌ زخم‌ شده‌ است‌ ، خود را به‌ زحمت‌ مينداز ، در كنار شما خدمتكار منزلتان‌ فضه‌ ايستاده‌ است‌ ، كار منزل‌ را به‌ او واگذار ! حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) پاسخ‌ داد : " رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) به‌ من‌ سفارش‌ فرمود كه‌ كارهاى‌ خانه‌ را با فضه‌ تقسيم‌ كنم‌ ، يك‌ روز او كار كند و روز ديگر من‌ ، ديروز نوبت‌ او بود و امروز نوبت‌ من‌ است‌ " .
(الخرائج‌ و الجرائح‌ لقطب‌الدين‌ راوندى‌ ، ص‌ 530)


37. حضرت‌ على‌ و فاطمه‌ ( عليهما السلام‌ ) در تقسيم‌ وظ‌ايف‌ زندگى‌ زناشويى‌ از رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) راهنمايى‌ خواستند . فرمودند : كارهاى‌ داخل‌ منزل‌ را فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) و كارهاى‌ بيرون‌ منزل‌ را على‌ ( عليه‌ السلام‌ ) انجام‌ دهد . پس‌ حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) با خوشحالى‌ فرمود : " جز خدا كسى‌ نمى‌داند كه‌ از
اين‌ تقسيم‌ كار تا چه‌ اندازه‌ خوشحال‌ شدم‌ ، زيرا رسول‌ خدا مرا از انجام‌ كارهايى‌ كه‌ مربوط به‌ مردان‌ است‌ بازداشت‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)


38. حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) در لحظه‌هاى‌ واپسين‌ زندگى‌ ، پس‌ از وضو گرفتن‌ به‌ اسماء بنت‌ عميس‌ فرمود : " اى‌ اسماء ! عطر مرا همان‌ عطرى‌ كه‌ هميشه‌ مى‌زنم‌ ، و پيراهنى‌ را كه‌ هميشه‌ در آن‌ نماز مى‌گزارم‌ بياور و بر بالينم‌ بنشين‌ ، هرگاه‌ وقت‌ نماز شد مرا از خواب‌ بيدار كن‌ ، اگر بيدار شدم‌ كه‌ نماز مى‌گزارم‌ ، و اگر بيدار نشدم‌ كسى‌ را به‌ دنبال‌ على‌ ( عليه‌ السلام‌ ) بفرست‌ " .
(كشف‌ الغمه‌ ، بيروت‌ : دار الاضواء ، ج‌ 2 ، ص‌ 122)


39. حضرت‌ فاطمه‌ ( عليه‌ السلام‌ ) به‌ زن‌ مؤمنه‌اى‌ كه‌ در يك‌ بحث‌ دينى‌ و عقيدتى‌ بر زنى‌ فاسد و از دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ ، غلبه‌ كرده‌ و بسيار خوشحال‌ شده‌ بود ، فرمود :
" همانا شادى‌ فرشتگان‌ در غلبه‌ تو بر آن‌ زن‌ معاند ، بيش‌ از شادى‌ توست‌ ، و اندوه‌ و نگرانى‌ شيطان‌ و دوستان‌ شيطان‌ در اين‌ شكست‌ ، بيشتر و شديدتر از آن‌ زن‌ شكست‌ خورده‌ است‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 2 ، ص‌ 8)


40. آنگاه‌ كه‌ در روز قيامت‌ برانگيخته‌ شوم‌ ، از گناهكاران‌ امت‌ پيامبر ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) شفاعت‌ خواهم‌ كرد .
(احقاق‌ الحق‌ ، ج‌ 10 ، ص‌ 367)


41. اگر به‌ آنچه‌ به‌ شما امر مى‌كنيم‌ عمل‌ مى‌كنى‌ و از آنچه‌ شما را برحذر مى‌داريم‌ دورى‌ مى‌كنى‌ ، از شيعيان‌ ما مى‌باشى‌ ، والا هرگز .
(بحار الانوار ، ج‌ 68 ، ص‌ ص‌ 155)


42. شيعيان‌ ما از بهترين‌ افراد اهل‌ بهشتند ، و همه‌ دوستان‌ ما و دوستان‌ دوستان‌ ما و دشمنان‌ دشمنان‌ ما و كسى‌ كه‌ با قلب‌ و زبان‌ تسليم‌ ما اهل‌ بيت‌ شده‌ ، در صورتى‌ كه‌ از اوامر ما سرپيچى‌ كنند و نواهى‌ و موارد پرهيز را محترم‌ نشمرند ، از شيعيان‌ واقعى‌ ما نخواهند بود ، با اين‌ حال‌ جايگاهشان‌ در بهشت‌ خواهد بود ، ولى‌ بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ به‌ وسيله‌ بلاها و مصيبتها در دنيا ، يا تحمل‌ مشكلات‌ و شدائد روز قيامت‌ و يا قرار گرفتن‌ اندك‌ زمانى‌ در طبقات‌ بالاى‌ جهنم‌ و چشيدن‌ عذاب‌ ، تا اينكه‌ ما به‌ خاطر دوستى‌شان‌ با ما نجاتشان‌ داده‌ و آنان‌ را به‌ پيشگاه‌ خودمان‌ انتقال‌ خواهيم‌ داد .
(بحار الانوار ، ج‌ 68 ، ص‌ 155)


43.پيامبر گرامى‌ اسلام‌ ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) حوادث‌ تلخ‌ آينده‌ را براى‌ حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) توضيح‌ داد و به‌ شهادت‌ حضرت‌ ابا عبدالله‌ الحسين‌ ( عليها السلام‌ )
اشاره‌ كرد . حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) فرمود : " اى‌ پدر ! چه‌ كسى‌ فرزندم‌ و نور چشم‌ و ميوه‌ دلم‌ ، حسين‌ ( عليه‌ السلام‌ ) را شهيد مى‌كند " ؟ فرمود : " بدترين‌ افراد امت‌ من‌ ". حضرت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) پرسيد : " اى‌ پدر سلام‌ مرا به‌ حضرت‌ جبرئيل‌ برسان‌ و از او بپرس‌ كه‌ در كجا حسين‌ مرا شهيد مى‌كنند " ؟
رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و اله‌ ) فرمود : " در سرزمينى‌ كه‌ به‌ آن‌ كربلا مى‌گويند ".
پس‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) فرمود : ! اى‌ پدر در برابر خواسته‌هاى‌ خدا تسليم‌ و راضى‌ام‌ و به‌ خدا توكل‌ كرده‌ام‌ " .
(نهج‌ الحياة‌ ، ص‌ 208)


44. يكى‌ از زنان‌ مدينه‌ خدمت‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) رسيد و گفت‌ : مادر پيرى‌ دارم‌ كه‌ در مسايل‌ نماز سؤالاتى‌ دارد و مرا فرستاده‌ است‌ تا مسايل‌ شرعى‌ نماز را از شما
بپرسم‌ . حضرت‌ زهرا فرمود : بپرس‌ . و آنگاه‌ مسايل‌ فراوانى‌ مطرح‌ كرد و پاسخ‌ شنيد. در ادامه‌ پرسشها آن‌ زن‌ خجالت‌ كشيد و گفت‌ : اى‌ دختر رسول‌ خدا بيش‌ از اين‌ نبايد
شما را به‌ زحمت‌ اندازم‌ .
حضرت‌ فاطمه‌ ( عليها السلام‌ ) فرمودند : " باز هم‌ بيا و آنچه‌ سؤال‌ دارى‌ بپرس‌ ، آيا اگر كسى‌ را روزى‌ اجير نمايند كه‌ بار سنگينى‌ را به‌ بام‌ بالا ببرد و در مقابل‌ صد هزار دينار طلا مزد بگيرد ، چنين‌ كارى‌ براى‌ او دشوار است‌ " ؟ گفت‌ : خير . حضرت‌ ادامه‌ دادند : " من‌ هر مسأله‌اى‌ را كه‌ پاسخ‌ مى‌دهم‌ ، بيش‌ از فاصله‌ بين‌ زمين‌ و عرش‌ گوهر و لؤلؤ پاداش‌ مى‌گيرم‌ ، پس‌ سزاوارتر است‌ كه‌ بر من‌ سنگين‌ نيايد . "
(بحار الانوار ، ج‌ 2 ، ص‌ 3)

45. اى‌ ابا الحسن‌ ، در همين‌ ساعت‌ به‌ خواب‌ رفتم‌ ، پس‌ محبوبم‌ رسول‌ خدا را در قصرى‌ از مرواريد سفيد ديدم‌ . چون‌ مرا ديد ، فرمود : دخترم‌ ! به‌ نزد من‌ بشتاب‌ كه‌ سخت‌ مشتاق‌ توام‌ . بى‌صبرانه‌ پاسخ‌ دادم‌ : سوگند به‌ خدا پدر جان‌ ، اشتياق‌ من‌ براى‌ زيارت‌ شما شديدتر است‌ . در اين‌ هنگام‌ پدرم‌ فرمود : تو امشب‌ در پيش‌ ما خواهى‌ بود . على‌ جان‌ ! رسول‌ خدا آنچه‌ وعده‌ دهد راست‌ است‌ و به‌ آنچه‌ عهد و پيمان‌ بندد وفا مى‌كند .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 179)


46. فرزندانم‌ ديشب‌ را گرسنه‌ به‌ روز آوردند ، فرزند كوچك‌ من‌ " حسين‌ " در ميدان‌ جنگ‌ كشته‌ مى‌شود . در كربلا فرزندم‌ را با حيله‌ و تزوير شهيد مى‌كنند ، واى‌ و نكبت‌ و عذاب‌ بر قاتلانش‌ باد .
(بحار الانوار ، ج‌ 35 ، ص‌ 239)


47 از دنياى‌ شما سه‌ چيز محبوب‌ من‌ است‌ : 1 - تلاوت‌ قرآن‌ 2 - نگاه‌ به‌ چهره‌ رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) 3 - انفاق‌ در راه‌ خدا
(نهج‌ الحياة‌ ، ص‌ 271)


48. اى‌ ابا الحسن‌ ( على‌ عليه‌ السلام‌ ) ! همانا رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ ) با من‌ پيمان‌ بسته‌ و خبر داده‌ است‌ كه‌ من‌ اول‌ كسى‌ خواهم‌ بود كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ مى‌پيوندم‌ و گريزى‌ از آن‌ نيست‌ . پس‌ على‌ جان‌ ، در برابر اوامر و فرمان‌ و خواست‌ خداوند بزرگ‌ ، بردبار و به‌ حكم‌ او راضى‌ باش‌ .
(نهج‌ الحياة‌ ، ص‌ 233)


49. تلاوت‌ كننده‌ سوره‌هاى‌ حديد و واقعه‌ و الرحمن‌ ، در آسمانها و زمين‌ اهل‌ بهشت‌ خوانده‌ مى‌شود .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 582)


50. در سر سفره‌ غذا ، دوازده‌ دستور العمل‌ ارزشمند وجود دارد كه‌ سزاوار است‌ هر مسلمانى‌ آنها را بشناسد . چهارتاى‌ آن‌ واجب‌ و چهارتاى‌ آن‌ مستحب‌ و چهارتاى‌ آن‌
نشانه‌ ادب‌ است‌ .
چهار دستور العمل‌ واجب‌ عبارتند از 1- شناخت‌ و معرفت‌ پروردگار ( كه‌ نعمت‌ها از اوست‌ ) 2- راضى‌ به‌ نعمت‌هاى‌ خدا بودن‌ 3- گفتن‌ " بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ " در آغاز غذا 4- شكر و سپاسگذارى‌ خدا . و چهار دستور العمل‌ مستحب‌ عبارتند از : 1- وضو گرفتن‌ قبل‌ از غذا 2- نشستن‌ به‌ جانب‌ چپ‌ 3- در حال‌ نشسته‌ غذا خوردن‌ 4- غذا خوردن‌ با سه‌ انگشت‌ . و اما چهار دستورالعملى‌ كه‌ نشانه‌ ادب‌ است‌ : 1- از آنچه‌ در پيش‌ روى‌ شماست‌ بخوريد 2- لقمه‌ها را كوچك‌ برداريد 3- غذا را خوب‌ بجويد و با شدت‌ نرم‌ كنيد 4- كمتر در صورت‌ ديگران‌ هنگام‌ غذا خوردن‌ بنگريد .
(عوالم‌ العلوم‌ للعلامة‌ البحراني‌ ، ج‌ 11 ، ص‌ 629)


51. روزى‌ پدرم‌ رسول‌ خدا " كه‌ درود خدا بر او و خاندان‌ او باد " به‌ على‌ ( عليه‌ السلام‌ ) نگاه‌ كرد و سپس‌ با اشاره‌ به‌ او فرمود : اين‌ مرد و پيروان‌ او در بهشتند .
(ينابيع‌ المودة‌ ، ص‌ 257)


52. رسول‌ گرامى‌ اسلام‌ " كه‌ درود خدا بر او و خاندان‌ او باد " به‌ على‌ ( عليه‌ السلام‌ ) فرمود : اى‌ ابا السحن‌ همانا تو و پيروان‌ تو در بهشت‌ موعود خواهيد بود .
(نهج‌ الحياة‌ ، ص‌ 326)


53. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( عليها السلام‌ ) فرمود : پيامبر گرامى‌ اسلام‌ (ص‌) فرمودند : فاطمه‌ پاره‌ تن‌ من‌ است‌ ، پس‌ هر كه‌ او را بيازارد مرا آزرده‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 28 ، ص‌ 303)


54. در خدمت‌ مادر باش‌ ، زيرا بهشت‌ زير پاى‌ مادران‌ است‌ .
(نهج‌ الحياة‌ ، ص‌ 312)


55.حسن‌ جان‌ ! مانند پدرت‌ على‌ (ع‌) باش‌ و ريسمان‌ را از گردن‌ حق‌ بردار خداى‌ احسان‌ كننده‌ را پرستش‌ كن‌ و با افراد دشمن‌ و كينه‌توز دوستى‌ مكن‌
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 286)

  • گروه خبری : آرشیو اخبار
  • کد خبر : 30029
کلید واژه
×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

تنظیمات قالب